درباره من
سوالی که خیلی از بچه ها از من می پرسند اینه که چرا روانشناس شدم. از طرفی، «کمک به آدم ها برای خوشحالتر زندگی کردن» دغدغه اصلی من از کودکی بوده؛ از زمانی که دیدم بعضی از آدم های نزدیک و عزیز زندگی ام با وجود قلب پرمهر و روح پرشوری که دارند نمی تونند به اندازه کافی از زندگی لذت ببرند. از همون زمان، تصمیم گرفتم بفهمم چه چیزی باعث این مسئله میشه. از طرف دیگه، از نوجوانی به خاطر اضطرابی مرتبط با تحصیل، با فضای کار روانشناسی آشنا شدم و دیدم تجربه جایی امن برای دیده شدن و شنیده شدن چقدر میتونه لذت بخش و آرامش بخش باشه. از همون موقع تقریبا مطمئن بودم که میخواهم در آینده روانشناس بشم.

ولی از آنجا که در خانواده ما ریاضی خواندن ضروری؛ مقدس و پر ارج و قرب بود، در مقطع کارشناسی در دانشکده ریاضی دانشگاه فردوسی ریاضی محض خوندم. از همون سال های کارشناسی اما حدود نیمی از زمان خودم رو در دانشکده روان شناسی سپری می کردم و نهایتا تونستم در مقطع کارشناسی ارشد روان شناسی بالینی در دانشگاه الزهرا تهران قبول بشم. در طول کار روی پایان نامه این دوره بود که سرانجام پاسخ پرسشی که از کودکی ذهنم رو مشغول کرده بود، از طریق مصاحبه با افراد زیادی گرفتم. درنهایت، با اینکه به خاطر استعداد درخشان بودن امکان ادامه تحصیل را در دانشگاه های تهران داشتم، به مشهد برگشتم و در سال 90 دوره دکتری روان شناسی رو در دانشگاه فردوسی شروع کردم. همزمان در یک شبه خانواده محل نگهدای بچه های بی سرپرست و بدسرپرست مشغول به کار شدم. کارکردن با این بچه ها و دیدن تغییرات شگرف شون بعد از تجربه درمان برام انگیزه ای برای جدی دنبال کردن فضای کار کودک شد. از اون زمان تا به امروز به صورت تخصصی با کودکان و والدینشون کار (بخونید عشق) می کنم. قصه همکاری هایم با کلینیک و فضاهایی بالینی رو می تونید در قسمت سوابق کاری و رزومه پیوست ببینید.
نقاط برجسته کاری
من در طول حدود 15 سال کار با کودکان از سال 1390، با کلینیک ها و مراکز خصوصی و دولتی مختلفی مانند کلینیک تخصصی امین، مرکز مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد و مرکز مشاوره تخصصی روان شناسی جهاد دانشگاهی همکاری داشته و کارگاه های مختلفی هم برای والدین و متخصصان از طرف این نهادها و همچنین دانشگاه علوم پزشکی و اداره بهزیستی برگزار کرده ام.
در دانشگاه های خصوصی و دانشگاه فردوسی مشهد در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد درس های مرتبط با آسیب روانی کودک ارائه داده ام. در سال های پایانی دهه 90، نزدیک دو سال پژوهش گر دوره پسادکتری و عضو هیئت علمی دانشگاه و بودم اما از هر دو استعفا و انصراف دادم چون علاقه اصلی ام همواره کار بالینی (و نه پژوهشی) بوده است. بعد از استعفا از دانشگاه، به دعوت مدرسه درمان گری هما در دانشگاه شهید بهشتی تهران، به تدریس دوره های تربیت درمان گر کودک برای متخصصان پرداختم که همچنان ادامه دارد. در این مدرسه، ماژول های بازی درمانی کودک محور، درمان شناختی رفتاری کودک، درمان مبتنی بر ذهنی سازی در کار کودکان را تدریس کرده ام. دوره های سوپرویژنی برای متخصصان را نیز از همین طریق ارائه داده ام.
در همین سال ها فرصتی پیش امد تا مدتی در اروپا زندگی کنم و در کنار کار در یک مرکز مبادلات بین فرهنگی دانش آموزان به تکمیل یادگیری در فضای روان شناسی بپردازم. دوره های ذهنی سازی در کار با نوزادان و کودکان رو در موسسه آنا فروید لندن زیر نظر اساتیدی مانند Karin Ensink گذراندم. بعد از گذراندن دوره های آموزشی، دوره های سوپرویژنی رو زیر نظر سوپروایزرهای مورد تایید این موسسه گذروندم و اولین درمانگر مورد تایید این موسسه در ایران شدم. در همین زمان، با پروژه سلامت روان در مدارس موسسه آنا فروید آشنا شدم و اولین جلسه «سلامت روان در مدارس» رو بعد بازگشت به ایران برگزار کردم. همچنین به خاطر علاقه ای که به کار با نوزادان و تازه والدها داشتم، از برخی آموزش های ارائه شده ذیل پروژه والد فرزند دانشگاه آکسفورد (Oxford Parent-Infant Project) استفاده کردم و فرصت داشتم از محضر اساتید به نامی مانند Monika Celebi استفاده کنم.
در مسیر کارم برای کمک بهتر به کودکان این سرزمین، همچنان از کمک و مشاوره اساتیدی مانند Fabbiene Kuenzli از سوئیس و Sibel Halfon از ترکیه استفاده می کنم. در دو سال گذشته هم دوره هایی رو برای کار با مهاجران گذروندم و امروز به عنوان یکی از اعضای تایید شده تیم تخصصی «درمان گران بدون مرز» به هموطنان خارج از کشور خدمات سلامت روان در حوزه کودک و فرزندپروری ارائه می دهم.
در نهایت اینکه در سال 1404 و پشت سر گذاشتن چهل سالگی، تصمیم گرفتم در کنار خدمات گذشته، خدماتی جدید که تاکنون فرصتی برای پرداختن به آنها نبوده را از طریق تاسیس «خانه ناهید» ارائه دهم. امید دارم این خانه که به نام و یاد مادرم «ناهید» بنا شده، فضا و فرصتی برایم فراهم آورد که مهری که از او به یادگار در سینه دارم برای فرزندان این مرز و بوم به میراث بگذارم.